شهید سعید

شبکه های مجازی ما را دنبال کنید

حبیب احمدزاده : خاطره | کیستی تو ای سعید

نوشته شده در ساعت - 17 آذر 1398

امروز حال بسیار خوبی از گرفتن نشانه ای عجیب دارم . دیروز صبح زود بود که با اقا مکی از ابادان به منطقه محروم کوت عبدالله اهواز رفتیم با جوانی محجوب به نام مهندس دریس که ماشینش را در این وانفسای بحث بنزین بی دریغ دراختیار قرار داده بود تا بتوانیم محل مناسبی برای نصب دومین پارکبازی بزرگ در استان پیدا کنیم ، در آن صبحگاهان که بقول سعدی تفاوت نکند لیل و نهار، مه در طول جاده آن چنان غلیظ بود که بی اختیار یاد داستان دراکولا افتادم و کالسکه ای که در جهان دیگر رانده میشد . راه یک ساعته حدود سه ساعت طول کشید تا به کوت عبدالله ، منطقه ای محروم در جنوب شهر اهواز رسیدیم دوستان خیری از این منطقه منتظرمان بودند ، چند نقطه را پیشنهاد کردند ، یکی از ان‌مناطق در کنار دوسالنی بود که چندسال قبل ، شهید سعید سیاح طاهری به عنوان دبیری خلاق ، حدود شصت و هفت هزار کودک و نوجوان مدرسه ای این منطقه را به جشنواره شاد دانش اموزی آورده بود ،ولی نه.. مه کمتر شده بود که به منطقه چمنی در حدود گلزار شهدا کوت عبدالله رسیدیم ، یک زمین چمنکاری شده با چند مجسمه اسب که جنسشان را متوجه نشدم ، محل عالی بود از لحاظ دسترسی ، مرکزیت داشتن با این طرز تفکر که شهدا فداکاری کردند تا مردم بهتر و شادتر زندگی کنند و چه جایی برای گسترش این فلسفه از کنار مزار شهدا بهتر ،همه تایید کردند ، بحث نور ، نیمکت و نگهبان را حل کرده و قول دادیم که پانزده روزه کار به کودکان تحویل شود
ولی نکته عجیب امروز رخ داد ، برای ادامه سرکشی به کار ارسال چند دستگاه پارکبازی به روستاهای محروم بوشهر و نیز ورکشاپی در دانشگاه این شهر ، سوار بر اتوبوس پس از خوابی طولانی، در صندلی خود جابجا شده و به گوگل مپ مراجعه کردم تا نقطه انتخابی را بر نقشه مشخص کرده و برای دوستان ارسال کنم ، با کمی جستجو نقطه مورد نظر نصب را پیدا کردم ، قسمت نام اهدا کننده را بر تابلو همچون تابلوهای احداثی دیگر از قبل مشخص کرده بودیم( اهدایی شهدای کوت عبدالله به بچه های کوت عبدالله ) ولی اینجا بود که از نام انگلیسی ثبت شده همان تکه زمین تعجب کردم . اشک در چشمانم حلقه زد و اگر نبود نفر ناشناس کنارم شایدزار زار .. نام ان پارک چنین ثبت شده بود ( Shahid Saeed Taheri Park) زمینی توسط جمع ما انتخاب شده بود که بدون هرگونه اطلاعی از قبل ، نام سردار این تفکر را برخود داشت شهید سعید سیاح طاهری…
و امروز دو سه ساعت بعد سر ظهری پس از مدتها که هیچ خوابی را نمیدیده ویا به یاد نمیاوردم ، سعیدم آمد ، خندان و به راه افتاد در جلوی همه ما ،چه خواب شیرینی بود.
فقط
کیستی تو ای سعید

۷۵

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین پیام ها

آرشیو پیام ها