سلام حاجی
خوبی برادر
مانند همیشه با همون جملات ت
سر صحبت باهات باز کردم.
باز برای با تو بودن بهانه پیدا کردم
اینبار پنجمین سالگرد شهادت
این روزها
هوا هوای کربلای پنج و شلمچه است
همان ایام ی که افتخار حضورش را در کنار هم داشتیم .
رقابت هامون هم از جنس خاص بود
دعوا های خدایی و استدلال و ادله ها ردیف کردن ها برای مجاب کردن فرماندهی که گوی ورود به معرکه های سخت را نصیب خود کنیم.
وقتی قرعه کربلای چهار به گردان ما خورد چهره مغموم و نجیبانه ات را دیدم ولی چه سود بی نصیب در رسیدن بخط قسمت ما شد .
دیر زمانی نشد که کربلای پنج صید قرعه تو شد .چه خوب ورود پیدا کردی و چه خوب تر با کسب مدال جانبازی خروج پیدا کردی .
باصفا ، با مرام
از همان اول بلند همت بودی
قانع به خلعت جانبازی نبودی
همچون یک شکارچی قهار و زیرک در کمین فرصت ها بودی تا از دل روزنه ها پی صیدی دیگر باشی .
بیست و نه سال ثبات قدم آدم ی را مقام استحقاق می رساند و تو رسیدی.
حاجی جان
این روزها همه در پی آدرس هستند
چگونه بودن و چگونه رسیدن آن چیزی است که در متن پرسش ها بیشتر دیده و مطالبه می شود. خواستم به گواهی از تو گویم
اگر حاج سعید به این مقام رسید
با توسل و اشک
با حسن خلق و صله رحم اش
با صبوری و زمان شناسی اش
با خرده کارهای با اخلاص اش
بود .
برادرم سعید
تو که قافله سالار همه سفرهای کربلای م بودی
هوای ما جامانده گان قافله به مقصد رسیده ها را داشته باش .
آخرین نظرات