شهید سعید

شبکه های مجازی ما را دنبال کنید

حبیب احمدزاده : سرداری که همیشه برای مردمش بی نهایت سرباز ماند.

نوشته شده در ساعت - 19 خرداد 1398

روشنفکری که به واقع از شدت دلداری به مردمش و به دور از چشم متظاهر و متملق دوربین ‌ها ، کف سالن جشنواره‌های دانش اموزی را خالصانه با زانوهای پر از ترکش و همیشه باند پیچی شده و انگشتان نداشته، جارو می‌کشید .
مردی که در طوفان‌ها می‌توانستید حتی به سایه اش آسوده تکیه دهید، حتی به سایه اش .
او کجاست ؟ و ما ذرات بیهوده جلوه گر رها شده در نفس کجاییم؟
مایی که هیچگاه ، هیچ جا نبوده ایم ، احتمالا تنها تبدیل اکسیژنی به دی اکسید کربن که در آخر با این همه ادای پر تاکید بر من بودن ، عناصری منفرد و بی تعریف، برگشته به جهان اولیه هستی.
شاید که این عناصر در خلقتی دوباره روزی به انسانی، موجودی و یا حتی ذره ای در چرخه اکوسیستمی مفیدتر و بهتر از ما تبدیل شوند. اگر که شاید معجزه دوباره حیات برایشان اتفاق بیفتد در این همه عدم امکان دیگر …..
و مایی که این فرصت استثنایی متفاوت بودن با تمامی اجزا این جهان بیکرانگی را با تمامی کهکشانها و دنیاهایش را به چه راحتی در حال از دست دادنیم ، با این عمر کوتاه مادی من بودن در مقابل عظمت زمان نداشته قبل و بعد از خلقت …. او معجزه ای تلف شده نبود .چرا که لبخند هزاران هزار کودک محروم ، زلزله زده و جنگزده ایرانی ، عراقی ، سوری و افغانی و صدها زندانی محبوس در بی فرهنگی خود و جامعه را او بود که برتک تک لبانشان گل امید نشاند و برایش چه نیازی بود به جلوه گری حتی اگر آن کودکان ، تا پایان عمرشان راز این لبخندها را ندانند ؟ و برای دلیل خلقت و رستگاری بنی بشر چه گواه قطعی بهتر از ساختن این لبخندها ؟
ای همیشه بیکران حق برگردن ما، ای قران و نهج البلاغه عملی برای من و ما ، ای سردار همیشه حاضر بر من و ما غایبان فرصت سوز زمانه…. ای همیشه رهنما در کوره راههای پر پیچ و خم زندگی ، ای دهها بار زخم خورده به نیش زبان بد گمانی نادانان مانده در هزار سوی دره پرت سیاست هوای نفس ، ای شهید وارسته ، ای سعید ما سیاح طاهری

۴۵

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین پیام ها

آرشیو پیام ها